«واقعهخواني در ايران پيشازاسلام، قصهسُراييِ موزوني همراه با ساز بوده است. همين قوّالي پس از اسلام ساز را کنار نهاد و تنها نقل واقعه شد. »(بيضايي: 65 و 224)
نقّالي آوازي همراه با موسيقي را در ايران باستان خنياگري يا رامشگري ميناميدند. خنياگر يعنيكسيكه نوا و آواي خوش دارد، رامش نيز یعنی شادي و رامشگركسياستكه شادي مردمان را فراهم ميكند با موسيقي [و آواز]. (جنيدي: 41- 39)
فريدون جنيدي و ابراهيم باستاني پاريزي رواج واژههاي نقّال و نقّالي را احتمالاً مربوط به صفويه دانسته اند و دیدیم که در آغاز با ساز و آواز بوده، منحصر به حماسه و شاهنامه نبوده و به مرور نوع ديگري از آن منشعب شده كه نقّالي غير موسيقايي است. پس واژۀ نقّالي در چهار قرن اخیر رایج شده و پیشتر با اصطلاحات ديگري نيز شناخته می شده مانند: واقعهخواني، قصهسُراييِ موزون، نقّالي آوازي، خنياگري، رامشگري، روضهخواني، صورتخواني، مناقبخواني، سخنوَري، ذاكري، پردهخواني، قوّالي، معرکه گیری و واگویه. (بيضايي: 83- 65)
اولين زن نقّال ايران در زمان ساسانيانكه نام او بهجا مانده، آزادة رومي خنياگر بهرامگور بوده و نقّالي موسيقايي انجام ميدادهاست. (شاهنامه: رفتن بهرام به شكار)
گزارش ديگر دربارة دختران دهقان برزين است: يكي چامهگوي و دگر چنگزن/ دگر پايكوبد شكن برشكن (چامه: چكامه، شعر، سرود و آواز) بدان چامهزنگفت كِاي ماهروي/ بپرداز دل چامۀ شاهگوي/ نخستين شهنشاه را چامهگوي/ چنينگفتكِاي خسروِ ماهروي/ نماني مگر بر فلك ماه را/ نَشايي مگر خسرَويگاه را. (شاهنامه: رفتن بهرام به نخچير)
روشن است که زن نقّال شخص خاصي بوده و مسئول نوازندگي شخص يا اشخاص ديگري بوده اند. پس از زمان ساسانيان زنان نقّال بدون ساز هم نقّالي ميكرده اند فقط چون واژة عربي نقّال در آن زمان متداول نبوده به آنان نقّال نميگفتهاند، زنان نقالی همچون مشكناز، مشكنك، نازتاب، سوسنك، ماهآفريد، فرانك، گُرديه، سميّۀ خداينامهخوان (مادر نضربن حارث نقال ایرانی عربستان)، خواهر صلاحالدين ايّوبي (صفيزاده: 56)، دختر ملّاصدرا (اجتهادي: 861)، عفت دختر فتحعليشاه (اجتهادي: 709) و ملّا فاطمه بزرگترين نقّال زمانكريمخان زندكه بيستهزار بيت از شاهنامه و دیوانهای شعرا حفظ بود. (رستمالحكما: 341).
مهمترين زن نقّال پس از اسلام، همسر فردوسي بوده که خداينامه- شاهنامه های منثور را براي فردوسي ميخواند. در آغاز بيژن و منيژه آمده فردوسي به همسر خود گفت: بنِه پيشم و بزم را سازكن/ به چنگآر چنگ و مي آغازكن/ مرا مهربان يار بشنو چهگفت/ از آن پسكه گشتيم با جام جفت:/ بپيماي مي تا يكي داستان/ ز دفتر بَرَت خوانم از باستان/ پر از چاره و مهر و نيرنگ و جنگ/ همه از درِ مردِ فرهنگ و سنگ. (شاهنامه: بيژن و منيژه) پس همسر فردوسی را اولین زن نقال شاهنامه تاریخ ایران نیز می توان دانست.
پيش از انقلاب اسلامي زن نقّالی به نام مرشد بلقيس ميزيسته و بهگفتة هوشنگ جاوید و ابوالقاسم انجویشیرازی: «بلقيس معرکهگیری بود که به محلة گارتماشین (ایستگاه ماشین دودی) در شوش میآمد و نقل میگفت.» (كارگزاران. ش 534) مرشد بلقيس پس از انقلاب نيز نقالی می کرده و پس از او فرحناز کریم خانی اولین زن نقال شاهنامه پس از انقلاب اسلامی است. (خبرگزاری میراث فرهنگی)
در جشنوارة دانشجويي 76 بانواني در نمايش فتحنامةكلات به نقّالي پرداختند. در سال 78 داود فتحعليبيگي كلاسهاي نقّالي را داير کرد و از شاگردانشان مينا صارمي در سال 78 در جشنوارة آييني سنّتي نقالی کرد و چهار زن نقّال ايران ساقي عقيلي، شيرين امامي، شقايق رهبري و زيبا عابدي در جشنوارة استان تهران در نمایش خاتون نقالی کردند.
در جشنوارة آييني سنتي 80 شيرين امامي، ساقي عقيلي و فاطمه حبيبيزاد اجراي نقّالي داشتند كه مرشد ترابي عصاي خود را به حبیبی زاد هديه داد و ساقی عقيلي بهعنوان بهترين بازيگر زن از سوي تماشاگران برگزيدهشد و در جشنوارة آييني سنتي 82 حبيبيزاد و عقيلي در يك نقّالي مشترک هنرنمايي کردند و زنان نقال مذکور تاکنون به نقالی و هنرنمایی پرداخته اند.
منابع
اجتهادي، مصطفي. دائرةالمعارف زن ايراني. تهران. بنياد دانشنامة بزرگ فارسي 82
باستاني پاريزي، محمد ابراهيم. شاهنامه آخرش خوش است/ گذار زن ازگدار تاريخ. تهران. علم 83
بيضايي، بهرام. نمايش در ايران. تهران. روشنگران و مطالعات زنان 79
جنيدي، فريدون. زمينه شناخت موسيقي ايراني. تهران. پارت 72
رستم الحكما. رستم التواريخ. تهران. اميركبير 2537
صفيزاده بورهكهئي، صديق. دانشنامة نامآوران يارسان. تهران. هيرمند 75
فرخزاد، پوران. زن از كتيبه تا تاريخ/ كارنامة زنانكاراي ايران. تهران. زرياب 78
فردوسي. شاهنامه. محمد عباسي. تهران. فخر رازي 70
نقّالي آوازي همراه با موسيقي را در ايران باستان خنياگري يا رامشگري ميناميدند. خنياگر يعنيكسيكه نوا و آواي خوش دارد، رامش نيز یعنی شادي و رامشگركسياستكه شادي مردمان را فراهم ميكند با موسيقي [و آواز]. (جنيدي: 41- 39)
فريدون جنيدي و ابراهيم باستاني پاريزي رواج واژههاي نقّال و نقّالي را احتمالاً مربوط به صفويه دانسته اند و دیدیم که در آغاز با ساز و آواز بوده، منحصر به حماسه و شاهنامه نبوده و به مرور نوع ديگري از آن منشعب شده كه نقّالي غير موسيقايي است. پس واژۀ نقّالي در چهار قرن اخیر رایج شده و پیشتر با اصطلاحات ديگري نيز شناخته می شده مانند: واقعهخواني، قصهسُراييِ موزون، نقّالي آوازي، خنياگري، رامشگري، روضهخواني، صورتخواني، مناقبخواني، سخنوَري، ذاكري، پردهخواني، قوّالي، معرکه گیری و واگویه. (بيضايي: 83- 65)
اولين زن نقّال ايران در زمان ساسانيانكه نام او بهجا مانده، آزادة رومي خنياگر بهرامگور بوده و نقّالي موسيقايي انجام ميدادهاست. (شاهنامه: رفتن بهرام به شكار)
گزارش ديگر دربارة دختران دهقان برزين است: يكي چامهگوي و دگر چنگزن/ دگر پايكوبد شكن برشكن (چامه: چكامه، شعر، سرود و آواز) بدان چامهزنگفت كِاي ماهروي/ بپرداز دل چامۀ شاهگوي/ نخستين شهنشاه را چامهگوي/ چنينگفتكِاي خسروِ ماهروي/ نماني مگر بر فلك ماه را/ نَشايي مگر خسرَويگاه را. (شاهنامه: رفتن بهرام به نخچير)
روشن است که زن نقّال شخص خاصي بوده و مسئول نوازندگي شخص يا اشخاص ديگري بوده اند. پس از زمان ساسانيان زنان نقّال بدون ساز هم نقّالي ميكرده اند فقط چون واژة عربي نقّال در آن زمان متداول نبوده به آنان نقّال نميگفتهاند، زنان نقالی همچون مشكناز، مشكنك، نازتاب، سوسنك، ماهآفريد، فرانك، گُرديه، سميّۀ خداينامهخوان (مادر نضربن حارث نقال ایرانی عربستان)، خواهر صلاحالدين ايّوبي (صفيزاده: 56)، دختر ملّاصدرا (اجتهادي: 861)، عفت دختر فتحعليشاه (اجتهادي: 709) و ملّا فاطمه بزرگترين نقّال زمانكريمخان زندكه بيستهزار بيت از شاهنامه و دیوانهای شعرا حفظ بود. (رستمالحكما: 341).
مهمترين زن نقّال پس از اسلام، همسر فردوسي بوده که خداينامه- شاهنامه های منثور را براي فردوسي ميخواند. در آغاز بيژن و منيژه آمده فردوسي به همسر خود گفت: بنِه پيشم و بزم را سازكن/ به چنگآر چنگ و مي آغازكن/ مرا مهربان يار بشنو چهگفت/ از آن پسكه گشتيم با جام جفت:/ بپيماي مي تا يكي داستان/ ز دفتر بَرَت خوانم از باستان/ پر از چاره و مهر و نيرنگ و جنگ/ همه از درِ مردِ فرهنگ و سنگ. (شاهنامه: بيژن و منيژه) پس همسر فردوسی را اولین زن نقال شاهنامه تاریخ ایران نیز می توان دانست.
پيش از انقلاب اسلامي زن نقّالی به نام مرشد بلقيس ميزيسته و بهگفتة هوشنگ جاوید و ابوالقاسم انجویشیرازی: «بلقيس معرکهگیری بود که به محلة گارتماشین (ایستگاه ماشین دودی) در شوش میآمد و نقل میگفت.» (كارگزاران. ش 534) مرشد بلقيس پس از انقلاب نيز نقالی می کرده و پس از او فرحناز کریم خانی اولین زن نقال شاهنامه پس از انقلاب اسلامی است. (خبرگزاری میراث فرهنگی)
در جشنوارة دانشجويي 76 بانواني در نمايش فتحنامةكلات به نقّالي پرداختند. در سال 78 داود فتحعليبيگي كلاسهاي نقّالي را داير کرد و از شاگردانشان مينا صارمي در سال 78 در جشنوارة آييني سنّتي نقالی کرد و چهار زن نقّال ايران ساقي عقيلي، شيرين امامي، شقايق رهبري و زيبا عابدي در جشنوارة استان تهران در نمایش خاتون نقالی کردند.
در جشنوارة آييني سنتي 80 شيرين امامي، ساقي عقيلي و فاطمه حبيبيزاد اجراي نقّالي داشتند كه مرشد ترابي عصاي خود را به حبیبی زاد هديه داد و ساقی عقيلي بهعنوان بهترين بازيگر زن از سوي تماشاگران برگزيدهشد و در جشنوارة آييني سنتي 82 حبيبيزاد و عقيلي در يك نقّالي مشترک هنرنمايي کردند و زنان نقال مذکور تاکنون به نقالی و هنرنمایی پرداخته اند.
منابع
اجتهادي، مصطفي. دائرةالمعارف زن ايراني. تهران. بنياد دانشنامة بزرگ فارسي 82
باستاني پاريزي، محمد ابراهيم. شاهنامه آخرش خوش است/ گذار زن ازگدار تاريخ. تهران. علم 83
بيضايي، بهرام. نمايش در ايران. تهران. روشنگران و مطالعات زنان 79
جنيدي، فريدون. زمينه شناخت موسيقي ايراني. تهران. پارت 72
رستم الحكما. رستم التواريخ. تهران. اميركبير 2537
صفيزاده بورهكهئي، صديق. دانشنامة نامآوران يارسان. تهران. هيرمند 75
فرخزاد، پوران. زن از كتيبه تا تاريخ/ كارنامة زنانكاراي ايران. تهران. زرياب 78
فردوسي. شاهنامه. محمد عباسي. تهران. فخر رازي 70
نویسنده: علی فرهادپور